مادرم بعضی شب ها دور از چشم همسرش به خانه همسایه می رفت و ... خبرگزاری برنا
۱۳۹۶/۱۰/۱۳
در همسایگی ما بود پرستاری می کرد مادرم برای آن که پول بیشتری بگیرد گاهی شب ها را نیز دور از چشم پدرم در منزل پیرزن می خوابید و من از تنهایی غصه می خوردم.
به همین دلیل عروسک های پارچه ای را که مادرم برایم دوخته بود در آغوش می گرفتم تا در کنار آن ها از تاریکی و تنهایی نترسم. وقتی هفت ساله شدم با خوشح...